آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا و سیزده بدر

  بله تعطیلات عید هم داره تموم میشه فردا سیزده بدره . ما اول تصمیم گرفتیم که ناهار رو ببریم بیرون یکی از همین پارکهای نزدیک خونه که اگه احیانا کاری پیش اومد بتونیم زود برگردیم. ولی امروز که ناهار رفتیم خونه ماماجی باد سردی می اومد و هوا سرد بود. یعنی برای تو فضای باز بودن سرد بود. آخه چند شب پیش شام رو بردیم همین پارک نزدیک خونه ولی انقدر باد سرد می اومد   که طفلی آرینایی گفت: مامانی کلاهم کو باد سرده. و با کلاه نشست.ولی با اشتها غذا خورد آخرش هم از باقیمونده غذاها به پیشی های پارک  غذا داد و کلی ذوق کرد...
12 فروردين 1391

آرینایی و رنگ آمیزی تخم مرغ هفت سین91

امسال من و آرینا کوچولو با هم تخم مرغ رنگ کردیم. چشم چشم دو ابرو کشیدیم یکی شد آرینا، یکی مامانی یکی هم بابایی. آرینایی کلی ذوق کرد . روی اونها هم اسممون رو نوشتم و در آخرین لحظات گذاشتیم سر سفره. ولی حیف که یادم رفت ازشون عکس بگیرم. چون خام بودند امروز صبح نیمرو کردیم و خوردیم.   ...
11 فروردين 1391

آرینایی و لحظات شادی

  آرینایی وقتی داره با بابایی بازی می کنه و خیلی خوشحال می شه، به بابایی می گه: یادت باشه یه بچه موشی شیطونی و بازیگوشی جایی نری که گم بشی می افتی تو چنگ پیشی می گیردت می بردت بی معطلی می خوردت البته از کتاب موش موشی یاد گرفته. ...
11 فروردين 1391

آرینایی و تعطیلات عید91

بالاخره سال 91 هم اومد. ما آرینایی رو بردیم شمال. ولی اینقدر هوا سرد بود که فقط یک بار تونستیم دختری رو ببریم دریا.هر چی هم که خواستیم باهاش قلعه درست کنیم خرابش کرد و ریخت تو دریا. پارک جنگلی هم اصلا نشد بریم. ولی در مجموع خوش گذشت. روابط آرینایی و آریسا بهتر شده بود. کم و بیش با هم بازی می کردند.   بعضی وقتها هم با هم درگیر بودند. یکشب کلی با هم عموزنجیر باف، بدو بدو و قایم باشک بازی کردند. به امید روزهای بهتر و شادتر ...
6 فروردين 1391